شب یلدا، شب زیبایی است که با طلوع خورشید، آغاز فصل زمستان را بشارت میدهد. از خانههای پر از عشق و صفا، تا سفرههای رنگارنگ، یلدا برای ما همه چیز دارد.
به یادم میآید که هر سال، خانوادهام گرد هم جمع میشدند و در کنار یکدیگر، شب یلدا را جشن میگرفتیم. مادرم سفرهای بزرگ و زیبا میآراست؛ انارهای سرخ و دانهدانه، هندوانههای بزرگ و شیرین و ظرفهایی پر از آجیل و میوههای خشک. این سفره، نه تنها چشمنواز بود بلکه نمادی از عشق و دوستی خانواده به شمار میرفت.
شب یلدا به یادآوری داستانها و اشعار کهن ایرانی نیز معروف است. پدربزرگم با صدای گرم و دلنشینش قصههای قدیم را برایمان تعریف میکرد و همه به دورش نشسته بودیم. گاهی اوقات، دوستانم را نیز دعوت میکردیم و دور هم یکی از شبهای فراموشنشدنی را تجربه میکردیم.
ما همچنین به تماشای شب نشسته و ستارهها را میشمردیم. در آن شب، آسمان پرستاره و سرد زمستان، تبدیل به یک بوم هنری میشد که خاطرات گرانبهایی را در دلهایمان حک میکرد.
دلم برای آن شبها تنگ شده است؛ شبهایی که در کنار خانواده و دوستان، به امید روزهای روشنتر و گرمتر به انتظار صبح مینشستیم. یلدا همواره یادآور همبستگی و دوستی میان ماست .